حسابداری برای محیط زیست

 

نویسنده: عضو انجمن | پنجشنبه 2 بهمن 1393 ساعت 12:18 ب.ظ

نویسنده: حمیدرضا جعفری

مقدمه
رابطه بین انسان و محیط‌زیست پیوسته امری پیچیده بوده است؛ انسان هم جزئی از طبیعت و هم مستقل از آن است؛ دیدگاه کلی علم آن است که انسانها به‌واسطه انتخاب طبیعی تکامل‌یافته‌اند ولی از دیدگاه فناوری، انسانها، محیط‌زیست را شکل می‌دهند؛ در عین حال می‌توانند آن را مشاهده و ثبت کنند. این مشاهده و ثبت شامل محیط‌زیست و آثار انسان بر محیط‌زیست نیز می‌شود.
افزایش تمایل به شناسایی آثار انسان بر محیط‌زیست منجر به درخواست‌های اساسی در زمینه تحول اقتصاد سنتی، اخلاق و مفروضات حسابداری شده است. برای مثال در سال 1970 پرسشهایی مطرح شد که نشان‌دهنده نگرانیهای موجود در زمینه محدودیتهای الگوی سنتی مدیریت بود. چاستین (Chastain, 1973)، گامبلینگ (Gambling, 1974)، آلمن (Ullman, 1976) و دیرکز و پرستون (Dierkes & Preston,1977) نیز رابطه بین حسابداری، ‌سازمانها و اجتماع را کشف کردند. در سال 1990 نگرانیها بر مسائل زیست‌محیطی متمرکز شد. به‌تازگی نیز تلاشهایی جهت عملیاتی کردن مسائل زیست‌محیطی انجام شده و این مقاله نیز به‌دنبال ایجاد یک چارچوب نظری براساس 8 فرض منطقی است.

هدفهای اصلی این مقاله در خصوص حسابداری محیط‌زیست و انتقاد به نقش فعلی حسابداری در دو زمینه به‌شرح زیر است؛ اول آنچه را در ادبیات گذشته مطرح شده است به‌منظور فراهم‌آوردن درک نظری از حسابداری و گزارشگری محیط‌زیست، ترکیب و به‌صورت نقادانه ارزیابی و با استفاده از ادبیات گذشته، مدلی چندلایه با 8 فرض منطقی، ایجاد کند.
بنابراین هدف اول فراهم آوردن توجیه نظری برای حسابداری و گزارشگری محیط‌زیست است. به‌عبارت دیگر این مقاله به‌دنبال نشان دادن آن است که چرا توسعه یک سیستم جامع حسابداری محیط‌زیست برای ‌سازمانها ضروری است و چرا آنها باید نتایج این سیستم را به سهامداران گزارش کنند. در این مقاله فرض می‌شود که شرکتها باید به شیوه‌ای مسئولیت‌پذیر در برابر اجتماع رفتار کنند.
این مدل بر مبنای این اعتقاد شخصی قراردارد که شرکتها نیاز به توجه به مسائل زیست‌محیطی دارند. در مقایسه با غنای مطالعات انجام‌شده در زمینه بررسی افشای مسائل محیط‌زیست، مطالعات اندکی در زمینه نظریه‌ةایی انجام گرفته که علت نیاز به حسابداری محیط‌زیست را بیان می‌کنند.
هدف دوم این مقاله آزمون معانی و نشانه‌های چارچوب نظری برای سازمانها و حسابداران است. در این مقاله به‌صورت ویژه‌ای رویکرد اصلی جهت عملیاتی کردن حسابداری محیط‌زیست بررسی می‌شود.
این مقاله شامل مفروضاتی از اخلاقیات، اقتصاد و ادبیات حسابداری محیط‌زیست است که در کنار یکدیگر مدلی نظری را ارائه می‌کند (شکل 1). این مدل نظری، ترکیب و خلاصه‌ای است که براساس مطالب بیان‌شده در ادبیات نظری پیشین، بنا نهاده شده است.

مدل حسابداری و گزارشگری محیط‌زیست
در این بخش براساس ادبیات پیشین حسابداری، اقتصاد و محیط‌زیست، مدلی جهت پشتیبانی از حسابداری و گزارشگری محیط‌زیست ارائه شده است. این مدل از 5 بخش کلی تشکیل شده است که عبارتند از: خطرات محیط‌زیست، مسئولیت شرکت، یک رابطه جدید میان صنعت و محیط‌زیست، نیاز به اندازه‌گیری آثار صنعت بر محیط‌زیست و نیاز به گزارش این آثار. در داخل مدل نیز بحث در مورد 8 فرض زیربنایی وجود دارد.

خطرات محیط‌زیست
«عناصر اولین فرض آن است که محیط‌زیست در معرض تهدید قرار دارد. ماهیت و شدت این تهدید درخور بحث است، ولی اساساً منابع علمی معتبر موافقند که بشر با مجموعه‌ای از مشکلات محیط‌زیست با ورود به هزاره سوم روبه‌روست. کاول (Kovel, 2007) فهرستی از شاخص‌های محیط‌زیست را طبقه‌بندی کرد که نشان‌دهنده فهرست فشرده‌ای از تنزّل محیط‌زیست از سال 1970 تا 2000 است.
متأسفانه هیچ دلیلی وجود ندارد که نشان دهد در آینده نیز این روند متوقف می‌شود. تهدیدهای محیط‌زیست توسط بک (Beck, 1992, 1999) تحت عنوان ریسکهای محیط‌زیست، طبقه‌بندی شده است. نسل بشر در معرض و تهدید این ریسکها قرار دارد؛ بنابراین دریک جامعه پرریسک زندگی می‌کند و این امر تفاوت اساسی با جوامع اولیه دارد.
بک (1992) اظهار داشت که: “ فجایع زیست‌محیطی و پرتوهای اتمی، حریم ملتها را نادیده می‌گیرد. حتی ثروتمندان و صاحبان منابع از دست آنها در امان نیستند. اینها نه‌تنها سلامت را به مخاطره می‌اندازند بلکه مشروعیت داراییها و سود را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهند.”
گرم شدن جهان و افزایش سطح دریاها به‌واسطه ذوب شدن کوههای یخ، مناقشه اصلی در زمینه تغییرات آب‌وهواست؛ به‌طور کلی این تغییرات آب‌وهوا به‌دست بشر رخ داده است.
فرسوده شدن لایه ازن یکی دیگر از مشکلات زیست‌محیطی است؛ علاوه بر هوا، دریاها و آبهای شیرین نیز در معرض تهدید آلودگی قرار دارند؛ بسیاری از رودخانه‌ها به‌شدت آلوده شده‌اند و ادامه استفاده از آفت‌کشها و مواد شیمیایی منجر به کاهش تنوع زیستی خواهد شد.

مسئولیت شرکت
براساس مسئولیت شرکت، سه فرض مورد بحث قرار می‌گیرد:
1- صنعت اثر چشمگیری بر محیط‌زیست دارد.
2- حفظ محیط‌زیست وابسته به مسئولیتهای اجتماعی صنعت است.
3- افراد و شرکتها در حفظ محیط‌زیست مسئولیت دارند.
صنعت اثر چشمگیری بر محیط‌زیست دارد
فرض دوم آن است که بشر و به‌ویژه صنایع، دارای اثر چشمگیری بر محیط‌زیست هستند.
پس از انقلاب صنعتی، رابطه بین بشر و طبیعت، اساساً تغییر کرد. به‌طور سنتی فعالیتهای بشری محیط‌زیست را به‌صورت مرحله‌ای متفاوت شکل می‌دادند ولی اکنون آثار بشر و به‌ویژه فعالیتهای صنعتی در یک طیف فعالیتهای کلی قرار گرفته است. صنعت به‌طور مستقیم حوادث عمده زیست‌محیطی مانند نشت نفت در آلاسکا در سال 1989 را باعث شده است. به‌علاوه، صنعت بسیاری از موادی را که به‌سختی بازیافت می‌شود، تلف می‌کند (Ayres, 2004). به‌طور غیرمستقیم، افزایش استفاده از آفتهای کشاورزی و علف‌کشها موجب از بین رفتن تنوع زیستی شده است؛ در حالی که فعالیتهای صنعتی نیز آلودگی هوا، زمین و آب را به همراه دارد. به‌طور کلی آثار صنعت موجب مشکلات وسیعی با پیامدهای شناخته‌شده جهانی بوده است.
مسئولیتهای اجتماعی صنعت در قبال حفظ محیط‌زیست
سومین فرض که پیوسته توسط محققان حسابداری محیط‌زیست مورد توجه قرار گرفته است، توانایی سازمان از نظر مسئولیت جامعه به‌واسطه پذیرش حداقل استانداردهای اخلاقی و مسئولیت اجتماعی نسبت به محیط‌زیست است.
سازمانها تنها در صورتی می‌توانند به حیات خود ادامه دهند که متناسب با نظام ارزشی جامعه، عمل کنند؛ برخی محققان مانند فریدمن (Friedman, 1970) براساس نظام سرمایه‌داری معتقدند تجارت تنها به‌دنبال کسب منفعت است و بنابراین مشروعیت اجتماعی را در نظر نمی‌گیرد. این الگو در حال حاضر حاکم نیست لذا توافق عمومی براین موضوع است که پذیرش سطح معینی از مسئولیت اجتماعی به مصلحت شرکتها خواهد بود.
افراد و سازمانها در قبال حفظ محیط‌زیست مسئولیت دارند
چهارمین فرض آن است که هیچ حکومت، سازمان یا فردی در رویارویی با چنین تهدید بالقوه‌ای نمی‌تواند از خود راضی باشد. در بهترین حالت چنین تهدیدی، کیفیت زندگی را کاهش می‌دهد و در بدترین حالت موجب تغییرات مصیبت‌باری خواهد بود.
بارتون (Barton, 1999) اظهار داشت که: “داراییهای سرمایه‌ای طبیعی بخش بااهمیتی از محیط‌زیست هستند که باید جهت اطمینان از تداوم زندگی بر روی کره زمین محافظت شوند.” با اینکه افرادی وجود دارند که فکر می‌کنند این مقوله مشکل دیگران است و نه خودشان، به‌نظر می‌رسد داشتن دیدگاهی محتاطانه و سرعت عمل در وضعیت کنونی نامناسبتر باشد تا اینکه بخواهیم اقدامهای اثربخشی را وقتی انجام دهیم که دیگر دیر شده است.
انسانها به‌صورت پیچیده‌ای جزئی لاینفک از طبیعت هستند. ما به هوای تمیز برای تنفس، آب تمیز برای نوشیدن و غذای سالم برای خوردن نیازمندیم. محصولات طبیعی مثل نفت نیز برای تجارت ضروری هستند. طبیعت یک منبع ژنتیک برای داروهای جدید است. تمام کسب‌و‌کارها به‌نحوی از منابع طبیعی بهره می‌برند. در اواسط دهه 90، کاستانزا و دیگران (Costanza et al., 1997) براورد کردند که ارزش اقتصادی 17 اکوسیستم، 33 تریلیون دلار در سال است؛ این مبلغ بسیار بیشتر از تولید ناخالص ملی جهانی معادل 18 تریلیون دلار در سال است.
در درازمدت، تجارت باید از طبیعت محافظت کند؛ زیرا طبیعت دارای ارزش سوداگری است. ممکن است این نسل حداکثر نفع شخصی را از طبیعت ببرد و نسلهای آینده را با این مشکلات رها سازد؛ شرکتهایی با دیدگاه کوتاهمدت بدون رعایت قوانین دولتی و خودکنترلی شرکتها، ممکن است در درازمدت به زیان جامعه و شاید به زیان خودشان عمل کنند.
از دیدگاه برتر نبودن انسان بر سایر مخلوقات، منابع زمین باید محافظت شوند، زیرا طبیعت دارای ارزش ذاتی است (Mcshane, 2007)؛ انسان باید مراقب زیست‌کره باشد، زیرا زیست‌کره دارای ارزش در درون خود است (Rolston, 2006). زیست‌شناسان برجسته معتقد بودند که زندگی غیرانسانی، ارزش ذاتی خودش را دارد و تنوع زیستی براساس این ارزش ایجاد شده و دارای ارزش است و انسانها حق ندارند به‌صورت مخرب برای این زندگی غیر انسانی مزاحمت ایجاد کنند، به جز مواردی که برای برطرف کردن نیازهای حیاتی لازم است.
انسانها تنها یکی از بخشهای موجود در اکوسیستم هستند و ارزشی که برای اکوسیستم قائل می‌شوند، ممکن است با ارزش آن برای سایر بخشها متفاوت باشد و نیاز به حفظ اکوسیستم را منعکس نکند. بنابراین طرفداران برتر بودن انسان و طرفداران نابرتری انسان به سایر موجودات، هر دو بر محافظت محیط‌زیست، حفظ منابع طبیعی و تنوع زیستی و به‌ویژه سرمایه طبیعی حیاتی تاکید دارند.

رابطه جدید بین صنعت و محیط‌زیست
اگر 4 فرضیه قبلی را بپذیریم، به این نتیجه خواهیم رسید که نیاز به بازنگری اساسی در رابطه انسان و محیط‌زیست وجود دارد. در درازمدت باید آسیبهای واردشده به محیط‌زیست جبران شود و مکانهای طبیعی و تنوع زیستی احیا گردد. این امر احتمالاً بدین معنی است که آلودگی جهانی کاهش یابد و اگر رشد آن متوقف نمی‌شود، محدود گردد؛ تا زمانی که محیط‌زیست به شرایط تعادل برسد. هرچند در کوتاهمدت تغییراتی مانند توقف یا کنترل آلودگی غیرممکن است؛ “حفظ فرایندهای اکولوژیک اساسی و سیستمهای پشتیبان زندگی، حفظ تنوع ژنتیکی و استفاده مداوم از مناطق و اکوسیستمها با هدف کلی دستیابی به توسعه ادامه‌دار به‌منظور محافظت از منابع زندگی” با افزایش رشد آلودگی به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه، فشار بر حیات‌وحش و اکوسیستمهای آسیب‌پذیر مانند جنگلهای بارانی وسیع بوده است. بنابراین در کوتاهمدت، حداقل کردن اثر انسانها بر محیط‌زیست مهمتر از دستیابی به توسعه تحمل‌پذیر است (منظور از توسعه تحمل‌پذیر، میزانی از توسعه است که با توجه به صرف منابع و دخل و تصرف در محیط‌زیست، برای نسلهای آینده پذیرفتنی و تحمل‌پذیر باشد).
مفهوم توسعه تحمل‌پذیر به نسل بعدی نیز گسترش می‌یابد. تحمل‌پذیری، بر حفظ یک موجود ثابت از داراییهای طبیعی دلالت دارد. ذاتاً یک رابطه مبادله‌ای بین سرمایه بین‌نسلی و سرمایه فرانسلی وجود دارد. با رشد فشار بر منابع سیاره، دستیابی به سرمایه بین‌نسلی، در بهترین حالت دچار چالش می‌شود و در بدترین حالت دست‌نیافتنی است. این چالش تشدید شده است به‌صورتی که وود و واترمن (Wood & Waterman, 2008) ادعا نمودند که مسائل زیست‌محیطی مهمی که مانع از بین رفتن تنوع زیستی می‌شوند، از دامنه کنترل و تصمیم‌گیری خارج شده و بنابراین محدودیت‌هایی را به نسل کنونی وارد نموده است.
توسعه تحمل‌پذیر در محیط‌زیست کنونی جهان، مفهومی است که در تقابل با مدل اقتصادی بنیادی که مبتنی بر مدیریت مالی و حسابداری سنتی است، قرار دارد (Gray, 2003). محققین در جستجوی راهی جهت انطباق اصلاح اقتصادی و حفظ محیط‌زیست هستند، زیرا توسعه اقتصادی هرگز در جهت ارتقای زیستی قربانی نخواهد شد. بنابراین توسعه تحمل‌پذیر نشان‌دهنده مصالحه‌ای پیچیده بین نیاز به محیط‌زیست طبیعی و رشد اقتصادی ضروری خواهد بود. این مصالحه سرشار از تضادهای پنهانی است و مفهومی سیال است که جهت برخورداری از پیامدهای اجرایی متقابل شکل گرفته است.

اندازه‌گیری اثر صنعت
در این مقاله فرض می‌شود که اندازه‌گیری اثر صنعت بسیار بااهمیت است. اندازه‌گیری به‌خودی‌خود روشن می‌سازد که چه چیز قبلاً مشاهده‌پذیر نبوده است. همچنین، فرد را قادر می‌سازد سایر ویژگیهای پنهان یک شیی را درک کند. اندازه‌گیری یکی از راه‌هایی است که از طریق آن جهان پیرامون را حس می‌کنیم. این کار به‌واسطه واحدهای اندازه‌گیری مختلف نظیر  ساعت، دقیقه و ثانیه برای زمان و کیلومتر، متر و سانتی‌متر برای فاصله انجام می‌پذیرد. در تجارت، یکی از ابزار اندازه‌گیری عمده، کمی‌سازی از طریق حسابداری است.
این کمی‌سازی به ما کمک می‌کند تا فعالیتها و دستاوردهای شرکت را درک و ارزیابی کنیم؛ چه این موارد مالی باشد و چه مربوط به محیط‌زیست. اگر ضرورت اندازه‌گیری آثار تجارت پذیرفته شود، دو فرض مرتبط وجود خواهد داشت؛ اول آنکه حسابداری سنتی برای حسابداری و گزارشگری محیط‌زیست مناسب نیست و دوم اینکه نیاز به ایجاد یک سیستم حسابداری محیط‌زیست جدید وجود دارد.
حسابداری کنونی کافی نیست
ششمین فرض آن است که حسابداری سنتی برای حسابداری محیط‌زیست مناسب نیست. حسابداری سنتی برای ضبط اثر انسان بر محیط‌زیست طراحی نشده و در نهایت این کار را انجام نمی‌دهد. بخش قدرتمندی از دانشگاهیان و مشارکت‌کنندگان معتقدند که نیاز به حسابداری و گزارشگری محیط‌زیست وجود دارد. بر این اساس مقالات دانشگاهی و مطالعات باارزشی به همراه افشاهای مربوط به محیط‌زیست در گزارشهای سالانه و گزارش مستقل محیط‌زیست وجود دارد.
این مسئله اساساً جهانی نشده است. برای مثال، حسابداری محیط‌زیست در برنامه استاندارد و دوره‌های حسابداری قرار نگرفته است. مانعی که از تناسب حسابداری سنتی برای حسابداری محیط‌زیست جلوگیری می‌کند، در نوشته‌های تاریخی شرح داده شده است. این موارد عبارتند از تمایل به سرمایه‌داری؛ تمرکز بر تجارت؛ اتکا به اقتصاد نئوکلاسیک؛ کپی کردن عددی؛ وابستگی به پول و رویه‌های حسابداری.
تمایل به سرمایه‌داری
حسابداری سنتی که در اینجا به آن اشاره شده و آنچه در غرب حاکم است، مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است؛ حسابداری مبتنی بر سرمایه‌داری مدرن دارای دیدگاه جهانی محدودی است. این مسئله تعجب‌برانگیز نیست که اساس دفترداری، یعنی ثبت دوطرفه‌ای که مبنای حسابداری مدرن محسوب می‌شود، هنوز همان مطالعه ارائه‌شده توسط پاچیولی در سال 1494 است. سیستم پاچیولی، تجار ایتالیایی را قادر به نگهداری دفترهای منظم و قاعده‌مند برای تعیین سود حاصل از تجارت کرد. به‌تدریج دفترداری ثبت دوطرفه به‌صورت حسابداری مدرن متمرکز بر سود مورد نظر نظام سرمایه‌داری، تکامل یافت.
از نظر تاریخی، سرمایه‌داری یک روش به‌نسبت جدید برای سازماندهی تولید محسوب می‌شود.
سرمایه‌داری، یک نظام رقابتی انتفاعی است و نه یک سیستم مشارکتی که در آن شرکتها به‌دنبال دستیابی به سود از فعالیتهای معاملاتی خود هستند. محیط‌زیست می‌تواند در نظام سرمایه‌داری قربانی شود.
لزوماً تناسبی از نظر هدف بین سرمایه‌داری و محیط‌زیست وجود ندارد. در حقیقت، این ادعا که محیط‌زیست در دستان تجارت در امنیت قرار دارد، در بهترین حالت اعتراض‌پذیر است و در بدترین حالت غیر‌قابـل درک (Gray & Bebbington, 2000; Gray, 2003). این مسئله در شرکتها و به‌ویژه شرکتهای بین‌المللی به اثبات رسیده است. سرمایه‌داری مالی بین‌المللی به‌شدت به انهدام اکولوژی دلالت دارد (Kovel 2007; Gray 2009).
بدر (Beder, 1997) و مونبیوت (Monbiot, 2000) نشان دادند که چگونه شرکتها می‌توانند فرایندهای مردم‌سالار و جنبشهای محیط‌زیستی را برانداز و سرنگون کنند. مسلماً حسابداری کنونی با تمرکز بر اندازه‌گیری سود، راضی‌کننده نخواهد بود. حسابداری سنتی با تاکید بر سود تنها به اندازه‌گیری، محاسبه، ارزشگذاری و افشای داراییهای مالی و سود می‌پردازد و سایر فعالیتهایی را که بر این اساس قابل اندازه‌گیری نیست، نادیده می‌گیرد.
تمرکز بر تجارت
تمرکز تجاری حسابداری رایج (توافق‌شده)، دارای نگرش بسیار ظریف تجاری است و همچنین به نمایش و اندازه‌گیری رویدادهای جاری می‌پردازد و به هیچ‌وجه رابطه جامعه با طبیعت را جستجو نمی‌کند.
به‌راستی جهان طبیعت اصطلاحات حسابداری را بازتعریف کرده است. جنگلها برای این منظور، به‌منزله مخازن دارایی «چوب» هستند نه پناهگاه حیات‌وحش. دریاها منبع دارایی «ماهی‌ها» هستند به‌جای اینکه پناهگاه اکولوژیکی (زیست‌محیطی) تصور شوند. آب‌وهوا به‌طور کلی به‌عنوان کالای رایگان (مجانی) مورد بحث قرار خواهد گرفت.
به‌سادگی روابط ما با محیط به‌شدت نادیده گرفته می‌شود، فقط برای ایجاد فرصت در بهره‌برداری تجاری و کسب سود؛ محیط صرفاً هنگامی در اصطلاحات حسابداری، اندازه‌گیری می‌شود که تسخیر شده و کمیت‌پذیر شود.
اعتقاد به اقتصاد نئوکلاسیک
حسابداری، متکی به اقتصاد نئوکلاسیک است به‌خاطر عقلایی‌تر بودن آن نسبت به سایر منابع مجزای دیگر از قبیل نظریه درامد، اطلاعات اقتصادی، مطالعات بازار، مدلهای بنگاه اصلی، و نظریه نمایندگی که همگی براساس پارادایمهای نئوکلاسیکی براورد شده‌اند.
پارادایمهای کلاسیکی اقتصاد نئوکلاسیک، حق ویژه‌ای در فرایند بازار بر حل مسائل محیطی دارد. الزامات اقتصادی دلخواه از قبیل قوانین آلودگی کسب‌وکار به‌عنوان راه‌حلی برای مشکلات فعلی اقتصادی آنچنان حقوق مالکیت را استمرار می‌بخشد که برای فراهم کردن محرکی برای حفاظت محیطی، قدرت اقتصادی نئوکلاسیکی در عقلانیت و سابقه تاریخی از حقوق مالکانه (مالکیت) و مفاهیم حقوق صاحبان سهام سرچشمه می‌گیرد.
تحت حسابداری نئوکلاسیک، جنبه‌های سیاسی و سازمانی حسابداری جامعه به‌کلی نادیده گرفته می‌شود.
کمیت‌پذیری عددی
حسابداری اغلب بر کمیت‌پذیری عددی استوار است. چنین اعدادی قابلیت جمع‌شوندگی، تفریق و ضرب‌پذیری دارند. چنین ویژگی جمع‌پذیری و ضرب‌پذیری اغلب ایجاد مجموعه‌ای از ارقام بی‌معنی (مهم) می‌کنند که منبع مشترکی نداشته یا اشتراک‌پذیری آنها اغلب نادیده گرفته می‌شود.
تحول موفقیت‌آمیز دفترداری دو‌طرفه به‌عنوان فناوری محاسباتی به‌صورت تجربه‌ای از مختصر‌سازی (رویدادها) در حسابداری بوده است؛ در سایر موارد حسابداری ممکن است از روشهای اندازه‌گیری پولی و غیرپولی استفاده شود.
وابستگی به پول
 تعیین مقدار عددی اغلب براساس ارزش‌هایی از قبیل دلار، یورو، پوند انجام می‌شود. اغلب خیلی از حسابهای واحدهای تابعه در کشورهای مختلف، ارزهای مختلفی را به کار می‌برند که همه آنها را به ارز استاندارد تبدیل (تسعیر) می‌کنند. راهکارهای اندازه‌گیری متفاوت از قبیل ذخیره بنزین (لیتر)، گاز طبیعی (متر مکعب) یا دی‌اکسید‌کربن (تن) به‌شکل بالقوه‌ای قابل تصور است که به هر حال این حالتهای مختلف معمولاً به ارز پولی استاندارد تسعیر می‌شوند.
در موضوعهای زیست‌محیطی، رویدادهای غیرپولی و بدیهی وجود دارند که بر حجم وسیعی از زیست‌کره موثر بوده و در قالب قیمت بیان‌شدنی نیستند، مانند هوا، آب، زمین،  فضا، لایه ازن و... که در طبیعت محاسبات حسابداری جایی ندارند. در اغلب موارد و در حال حاضر، این اثرهای بیرونی دارای ارزش نیستند؛ نه به‌دلیل بی‌ارزش بودن ذاتی این موارد، بلکه به این دلیل که نظام اندازه‌گیری کنونی ما نمی‌تواند آنها را ارزشگذاری کند. البته برای مثال اگر کیفیت هوا و آب به‌شدت کاهش یابد، کیفیت زندگی را متاثر خواهد کرد.
اقتصاد زیست‌محیطی و اقتصاد زیستی در حال توسعه هستند تا برای به‌حساب آوردن آنچه در اقتصاد مبتنی بر بازارهای کلاسیک جایگاهی ندارد، تلاشهای موثری را انجام دهند.
مفاهیم حسابداری
جنبه‌های فنی حسابداری از قبیل مفهوم شخصیت (واحد اقتصادی) و دوره زمانی واقعاً بی‌اهمیت است. برای مثال، واحد اقتصادی بیشتر واحدهای اجتماعی، واحدهای حسابداری هستند. محیط خارجی این واحدها نادیده گرفته شده و آثار بین محیط و واحدها نیز ثبت نمی‌شود. فرض دوره مالی، زمان را به دوره‌های منقطع (مجزا) ساختگی تقسیم می‌کند.
اصل تطابق نیز در محاسبه بهای تمام‌شده استراتژیهای مدیریتی کوتاهمدت مانند زیان ناشی از آلودگی هوا و آب و زمین که بر گونه‌های متنوع زیستی موثر هستند، ناتوان است.
حسابداری کلی‌نگر جدید
هفتمین موضوع (فرض) براساس نگرش جدید کلی‌گرایی در حسابداری سازمانها و محیط‌زیست است که آنها را به‌عنوان استقلال متقابل ارتباط درونی و بینابینی مدنظر قرار داده و  همچنین وابستگی متقابل آنها را نیز در نظر دارد. در اصل، حسابداری در تهیه اجزای تشکیل‌دهنده سیستمهای جامع کمک می‌کند. این موضوع اغلب زیربنای نظریه‌پردازان درباره حسابداری محیط‌زیست است.
حمایت کلیه اجزای تشکیل‌دهنده سازمانها نیز به مانند اکوسیستم طبیعی به‌عنوان تارهای پیچیده‌ای از برهم‌کنش‌ها و همکاری‌هایی که بین محیط اقتصادی و اجتماعی به‌وجود  می‌آید، دقیقاً مانند واحدهای کوچک اقتصادی (بنگاهها یا شرکتها) به‌عنوان اجزای یک سیستم بزرگتر، فعالیت می‌کنند. شبکه چنین تغییراتی (تبادلات)، سیستمها را با زیرسیستمها مرتبط می‌کند؛ این ارتباط درونی، هم رویدادهای قابل اندازه‌گیری و هم غیرقابل اندازه‌گیری را شامل می‌شود.

حسابداری کلی‌نگر جدید
هفتمین موضوع (فرض) براساس نگرش جدید کلی‌گرایی در حسابداری سازمانها و محیط‌زیست است که آنها را به‌عنوان استقلال متقابل ارتباط درونی و بینابینی مدنظر قرار داده و  همچنین وابستگی متقابل آنها را نیز در نظر دارد. در اصل، حسابداری در تهیه اجزای تشکیل‌دهنده سیستمهای جامع کمک می‌کند. این موضوع اغلب زیربنای نظریه‌پردازان درباره حسابداری محیط‌زیست است.
حمایت کلیه اجزای تشکیل‌دهنده سازمانها نیز به مانند اکوسیستم طبیعی به‌عنوان تارهای پیچیده‌ای از برهم‌کنش‌ها و همکاری‌هایی که بین محیط اقتصادی و اجتماعی به‌وجود  می‌آید، دقیقاً مانند واحدهای کوچک اقتصادی (بنگاهها یا شرکتها) به‌عنوان اجزای یک سیستم بزرگتر، فعالیت می‌کنند. شبکه چنین تغییراتی (تبادلات)، سیستمها را با زیرسیستمها مرتبط می‌کند؛ این ارتباط درونی، هم رویدادهای قابل اندازه‌گیری و هم غیرقابل اندازه‌گیری را شامل می‌شود.

افشا و گزارش کردن آثار
هشتمین و آخرین عنصر از مدل نظری، اعتقاد بر مسئول بودن سازمانها در قبال محیط‌زیست است، زیرا آنها خدمتگذار آن هستند. تمام سازمانها شامل نوع بشر هستند، آنهایی که اگرچه در ظاهر هواخواه هدفهای سازمانی معینی چون کسب سود هستند، ولی به‌طور همزمان شهروند یا شریک و یا عضوی از یک اجتماع شمرده می‌شوند.
اگر این اجتماع مبتنی بر اطلاع‌رسانی و اشتراک شکل بگیرد، افشا و گزارشگری آثار زیست‌محیطی در این وضعیت بحرانی می‌تواند در مقابل مالکان و مباشران منابع طبیعی (داراییهای طبیعی) مؤثر واقع شود؛ در معنای وسیعتر آنها می‌توانند به‌عنوان مسئول منابع طبیعی که در اختیار دارند و نیز برای هر اقدامی که تجاوز یا تعدی بر محیط‌زیست محسوب می‌شود از قبیل استفاده از منابع طبیعی یا آلودگی منابع، اطلاع‌رسانی کنند. زیرا صاحبان زمین صرفاً به‌دلیل مالکیت زمین، حق تخریب زمین را ندارند؛ زیرا زمین یک منبع طبیعی محسوب می‌گردد و باید در برابر عموم و همچنین قانون پاسخگو باشند.
عقیده بر این است که در حال حاضر یکی از موانع اصلی در انجام وظیفه اطلاع‌رسانی و نمایندگی، کسب مشروعیت از جامعه است. داراییهای زیست‌محیطی از قبیل حیات‌وحش، داراییهای تجاری مرسوم نیستند؛ آنها داراییهای اجتماعی هستند. داراییهای اجتماعی، عمر اقتصادی معینی ندارند و ارزشیابی اقتصادی آنها نمی‌تواند به‌طور مناسبی انجام گیرد؛ به‌طوری که ممکن است ویژگیهای اساسی آنها برای عموم نسبت به آنچه واحد حسابداری برای آنها ارزشگذاری می‌کند، ارزشمندتر باشد.
بارتون در سال 1999 پیشنهاد داد که کالای عمومی آنهایی است که بیرونی هستند و توانایی کسب درامد نداشته و به‌سادگی به فروش نمی‌رسند. اگرچه برخی از منابع طبیعی از قبیل سوختهای فسیلی، معادن، زمینهای کشاورزی و مزرعه‌داری، برخی از ویژگیهای کالای خصوصی را دارند، اما برخی دیگر چنین نیستند؛ از قبیل آبراهها و حیات‌وحش.
اگر این توافقها پذیرفته شود، سازمانها باید منابعشان را مدیریت کنند و به‌عنوان مسئول در قبال منابع طبیعی که در اختیار دارند مورد توجه قرار گیرند. به‌همین دلیل، این ایده شکل گرفته است که روش حسابداری دوطرفه به‌شکلی توسعه پیدا کند که تخریبهای محیطی زمین را تنزل داده و در‌‌جهت حفظ محیط‌زیست اقدام کند.
فراتر از این تعهد، برای مدیریت، مسئولیت در قبال منابع در اختیار نیز وجود داشته و نیاز است تا شرکتها مسئولیت‌پذیر باشند و فعالیتهایشان را که در قبال جامعه و محیط است، افشا و گزارش کنند. در واقع شرکتها همان‌طور که مسئولیتهای خود در قبال صاحبان سرمایه و کارمندان خود را انجام می دهند، باید مسئولیتهای مربوط به محیط‌زیست را نیز مدنظر داشته و گزارشهای لازم را ارائه کنند.
حسابداری نقش کلیدی درخصوص آماده‌سازی و ارسال این اطلاعات داشته و سازمانهای موفق در حال جستجوی مشروعیت گسترده با قبول مسئولیت اجتماعی در کارهای تجاری خود هستند (Hartman et al., 2007).
گزارشهای محیطی فرصتی را برای شرکتها به‌منظور بزرگ جلوه دادن فعالیتهای زیست‌محیطی در ارتباط با جامعه ایجاد می‌کند.
نظریه‌های مفهومی که به‌دنبال پیدا کردن چارچوبی برای حسابداری هستند، براساس وجود گروههای استفاده‌کننده چندمنظوره استوار است (AAA, 1966; AICPA, 1974; ASSC, 1975). حق اطلاع‌رسانی یا نمایندگی به‌عنوان هدف مهم حسابداری هم در بخش خصوصی و هم در بخش عمومی شناخته می‌شود.
این حق اطلاع‌رسانی صرفاً تعریف سطحی از داراییهای مالی را در بردارد، ولی به‌هرحال به‌صورت منطقی دلیلی وجود ندارد که وظیفه اطلاع‌رسانی و نمایندگی داراییهای زیست‌محیطی در آن گنجانده نشده باشد.
این دیدگاه از حق اطلاع‌رسانی، بیان می‌کند که شرکتها صرفاً نباید به مراقبت از محیط بپردازند، بلکه باید حسابداری فعالیتهای محیطی خود را نیز انجام دهند. این حسابداری باید به‌شکل رسمی نیز گزارش گردد. به‌صورت رایج این موضوع باید از طریق افشا در گزارشهای سالانه و یا در گزارشهای جداگانه زیست‌محیطی انجام پذیرد.
به‌طور خلاصه، مدل نظری چندلایه‌ای در 8 بخش شکل گرفته است. در بخش اساسی آمده است که تهدیدات زیست‌محیطی زمین را با خطر مواجه ساخته است.یافته‌ها حاکی از آن است که صنعت، آثار مخرب بزرگی بر محیط‌زیست داشته و صنایع مشروع شناخته‌شده، موافقت کرده‌اند که صنعت در قبال فعالیتهای خود مسئول است.
در حال حاضر که زمین در مخاطره‌ است نیاز به وجود رابطه جدید بین صنعت و محیط‌زیست، حس می‌شود. توافق بر این است که باید یک نگرش نو در درازمدت و همچنین یک نگرش جدید برای کوتاهمدت به‌منظور توسعه این موضوع، در نظر گرفته شده و در هدفها گنجانده شود.
یک سیستم اندازه‌گیری (سنجش) برای اندازه گیری میزان پیامدهای یک صنعت مورد نیاز است اما حسابداری فعلی توانایی لازم را ندارد.
بنابراین نیاز به‌گونه‌ای از حسابداری حس می‌شود که میزان آثار زیست‌محیطی شرکتها را در بر داشته باشد و سرانجام توافق شده است که شرکتها به‌دلیل وظایف اطلاع‌رسانی خود لازم است تا حسابداری زیست‌محیطی خود را به صاحبان حق (سهامداران و عموم و ...) گزارش کنند.

بحث و نتیجه‌گیری
چندین استنباط در پذیرش این مدل نظری برای ‌سازمانها و حسابداران وجود دارد.
اول، در سطح کلی در صورت وجود شرایط سخت زیست‌محیطی به‌صورتی که مورد نظر ماست، مدیران و حسابداران به‌صورت مدبرانه واکنش فوری در قبال شناسایی این تهدیدات داشته باشند.
همان‌طور که در آغاز مقاله گفته شد “هرگز زمانی که زنگ ناقوس کلیسا زده می‌شود به‌دنبال کسی که زنگ را به صدا درمی‌آورد نمی‌روی، بلکه به دعا فکر می‌کنی.” به‌عبارتی نیت مهمتر از شکل کار است.
لازم است افراد، دولت، شرکتها و سازمانهای حرفه‌ای به‌خاطر چالشهای زیست‌محیطی بیدار شوند. برای مثال در بریتانیا هم در شرکتها (از قبیل پتروشیمی بریتانیا) و هم در آموزشگاهها به پیشرفتهایی در زمینه حسابداری محیط‌زیست دست یافته‌اند؛ همچنین شرکتها به‌طور صریحی اعتراف کرده‌اند که محیط‌زیست با تهدید مواجه است به‌طوری‌که شرکتها در قبال فعالیتهایشان مسئولیت دارند به‌نحوی که شرکت در قبال این فعالیتها وظیفه مباشرت محیط (طبیعت) را داشته و لازم است تا قدردان آن باشد و در داخل شبکه‌های وسیع در دو سیستم زیست‌محیطی و اجتماعی فعالیت کند.
دوم، پارادایم حسابداری سنتی با باریک‌بینی خاصی که روی اعداد و ارقام حسابداری دارد، نمی‌تواند پیامدهای زیست‌محیطی فعالیتهای سازمانی را در برداشته باشد. یک سیستم حسابداری زیست‌محیطی لازم است تا آثار مخرب زیست‌محیطی شرکتها را اندازه گیری و افشا کند. این موضوع باید شامل مسائل دیگری درباره حسابداری برای آلودگی هوا، آب و تهیه‌سازی (استخراج) منابع طبیعی باشد.
در این خصوص سه رویکرد مفهومی وجود دارد:
1- هزینه (بهای) صدمات واردشده،
2- اجتناب، و
3- بازسازی و اصلاح.
در ابتدا باید صدمات واردشده ناشی از آثار مخرب مورد توجه قرار ‌گیرد؛ در مرحله دوم هزینه‌های اقدامهای پیشگیرانه برای جلوگیری از نابود کردن محیط‌زیست مورد توجه قرار گیرد و مرحله سوم هزینه‌های به حالت اول برگردانیدن محیط‌زیست قبل از آثار مخرب شرکت بر آن، محاسبه شود.
بنابراین لازم است مدل جدیدی برای پاسخگویی زیست‌محیطی شرکتها مورد آزمایش قرار گیرد. راه اصلی که پیش‌رو قرار دارد این است که مفهوم گسترده تحمل کردن و انتقادپذیری به‌صورت توسعه‌یافته، عملیاتی شود. رویکردها و سیستمهای نوین زیست‌محیطی لازم است تا پیامدهای مخرب زیست‌محیطی را در برگرفته و اندازه‌گیری کنند.
ماچ (Much) علاقه‌مند است که نشان دهد حسابداری صنعتی در حال پولی کردن آثار بیرونی (خارجی) است. رابینستین (Rubinstein) مدل افسانه‌ای را برای یک شرکت احداث جنگل توسعه داد و آن را به‌عنوان یک مطالعه تجربی در کانادا مطرح کرد. ببینگتون (Bibbington) و دیگران حسابداری صنعتی کامل را به‌کار بردند و تلاش کردند که هزینه‌های اجتناب و بازسازی را به‌منظور تعیین و اندازه‌گیری آثار خارجی فعالیتهای یک مرکز تحقیقاتی در نیوزیلند به‌کار برند. بدین ترتیب که عوامل خارجی منفی از قبیل آلودگی محیط و کاهش تنوع زیستی را در حسابداری مدنظر قرار دادند. آنها معتقد بودند که بهای کامل فعالیتهای زیست‌محیطی را می‌توان در قالب ارقام پولی بیان کرد و باید آثار زیست‌محیطی ارزشیابی و آنهایی که امکان اجتناب یا اصلاح محیط‌زیست را دارا هستند، مدنظر قرار گیرند؛ آنها یک مدل انتقادی را که نوعی از حسابداری صنعتی کامل برای منابع اقتصادی است مطرح کردند و آن را اس‌ای‌ام (SAM) نامیدند. مدل اس‌ای‌ام، هزینه‌های ناشی از خسارتهای وارد‌شده بر منابع اقتصادی و جریانات اجتماعی و زیست‌محیطی را به‌منظور مهندسی مجدد موضوع در پروژه توسعه نفت و گاز، اندازه‌گیری می‌کند.
مدل اس‌ای‌ام برای حجم وسیعی از پروژه‌های دیگر و همچنین برای سازماندهی و توسعه شهری نیز به‌کار برده شد.
دیویس(Davies, 2009)  توصیف کرد که چگونه مدل اس‌ای‌ام، پایه‌های حسابداری صنعتی را برای مدلهای آموزشی بهتر که اصولی برای ارزیابی است، شکل می‌دهد.
فیجه و هان (Figge & Hahn, 2004) عنوان کردند که رویکرد متفاوتی مبتنی بر ارزش‌افزوده را ارائه کرده‌اند؛ این دیدگاه ارزیابی می‌کند که آیا ارزشهای افزوده به‌وسیله محصولات شرکت ایجاد شده است؛ رویکرد دیگر، توسعه تخصیص چرخه عمر زیست‌محیطی شاخصهای اجتماعی است. گاتیر (Gauthier, 2005) تخصیص چرخه‌های عمر توسعه‌یافته را ابداع و برای استفاده در شارژ دستی برای باتری موبایلها، استفاده کرد.
سرانجام هربورن Herborn, 2005)) مشاهده کرد حسابداری بهای تمام‌شده زیست‌محیطی (FCEA)، برخلاف آنچه پیش‌فرض بود، به‌دلیل نبود روشهای اندازه‌گیری خاص خود، تحت فشار قرار داشته است و همچنین او دریافت که حسابداری بهای تمام‌شده زیست‌محیطی در زمینه بخش عمومی جنگلداری استرالیا در نظر گرفته می‌شود و به‌عنوان فراهم‌کننده راه‌حل برای روشهای ارزشیابی حسابداری زیست‌محیطی، نقش مؤثری ایفا می‌کند. استفاده از شاخصهای انتقادی در سطح خردوکلان، خوشبینانه و امیدبخش است. مفهوم توسعه انتقادی در سطح جهانی به‌وسیله مجموعه بین‌المللی و انجمن گزارشگری جهانی(GRI, 2000)  عملیاتی شده و در قالب سیستم حسابهای درامد ملی آمده است. بنابراین برای مثال یک سیستم حسابداری اقتصادی و زیست‌محیطی (SEEA) به‌وسیله کمیسیون آماری سازمان ملل (Lange, 2007)  و نیز سیستمهایی در کشورهای مختلف از قبیل بریتانیا توسعه یافتند. در چنین ابتکاراتی، دامنه وسیعی از شاخصهای عملکرد انتقادی برای ارزیابی عملکرد اقتصادی، زیست‌محیطی و اجتماعی گسترش یافت.
این امر در بازارهای سهام با شاخصهای انتقادی داو جونز  (Dow Jones) در امریکا و فوتسی (FTSE)  در بریتانیا بسط پیدا کردند (Fowler & Hope , 2007).
شاخصهای عملکرد انتقادپذیرانه براساس کار قبلی دیرکز و پرستون (Dierkes and Preston, 1977) بوده است که مجموعه‌ای از مرجعهای آماری و روشهای اندازه‌گیری را توسعه دادند.
والتر و استوزل (Walter and Stuzel, 2009) به شاخصهای وسیع و مجموعه‌ای از شاخصهای عملکرد زیست‌محیطی و تحلیلهای چرخه عمر اشاره کردند و براساس آن اندازه‌گیری عملکرد در مقابل کارایی اکولوژیکی و هدفهای انتقادی را انجام دادند.
آنها هم از داده‌های کمی و هم از داده‌‌های کیفی استفاده کردند و نتایج گیج‌کننده‌ای را هم در رویکرد انتقادی و هم رویکرد غیرانتقادی به‌دست آوردند.
لوئیز و چمبرز (Lewis and Chambers, 2001) برخلاف دیگر ابتکارها، از تحلیلهای اکولوژیکی برای رسیدن به شاخص انتقادی برای تجارت و کسب‌وکار استفاده کردند؛ این مدل بر همه گیاهان و جانوران و جایگاه طبیعی آنها تمرکز دارد. در نهایت پیشنهاد دادند که شاخص انتقادی می‌تواند به‌عنوان معیار و مقیاس سلامت و داراییهای طبیعی استفاده شود. همچنین جستجو کردن سیستمهای گوناگون ارزشیابی پولی و غیرپولی بالقوه به‌عنوان قسمتی از نوآوری، مورد نیاز مستمر است. هم‌اکنون تنوعی از سیستمهای پولی، از قبیل سیستمهایی که در بازار استفاده می‌شوند (مانند فروش چوب و الوار) و همچنین سیستمهایی که مورد استفاده بازار نیستند (مانند ارزش گفتگو)، وجود دارد.
چارچوب نظری اشاره می‌کند که سازمانها برای ایفا کردن وظیفه اطلاع‌رسانی خود، باید عملکرد زیست‌محیطی خود را به صاحبان حق (صاحبان سرمایه) افشا کنند.
اون (Owen, 2003) نشان داد که شرکتهای اروپایی، آلمانی و اسکاندیناوی به‌صورت سنتی در این‌باره پیشگام هستند.
برای مثال در اروپا گزارشگری زیست‌محیطی اروپایی وضع شده است به‌نحوی که در بریتانیا، دولت گزارشهای زیست‌محیطی شرکتها را مدیریت می‌کند (DETR, 2000). اگر شرکتها قصد دارند وظایف اطلاع‌رسانی خود را انجام دهند، به‌نظر می‌رسد که پیشنهادهای آزمایشی زیر می‌تواند در این فرایند گزارشگری به‌کار گرفته شود.
اینها هم می‌توانند به‌عنوان رهنمود اختیاری و هم به‌عنوان استاندارد به‌کار گرفته شوند. برای مثال، چو و همکاران (Cho et al., 2008) ثابت کردند که تحقیق آنها شواهد تجربی فراهم نموده است که شرکتهایی که تحت تاثیر این تحقیق قرار داشته‌اند، تلاش کردند تا مقررات افشای آثار زیست‌محیطی خود را تقلیل دهند یا تعدیل نمایند (به‌عبارتی تا حدودی شانه خالی کنند) و همچنین از راههای سیاسی، به‌رغم پیشرفتهایی که درخصوص موضوعهای زیست‌محیطی در سطح جهان شده است، استفاده کنند.
بنابراین آیین‌نامه بسیار مؤثرتر از یک آیین‌نامه اختیاری است. شرکتها می‌توانند صورتهای زیر را در گزارشهای سالانه یا گزارشهای زیست‌محیطی جداگانه خود فراهم کنند.
1- گزارش فلسفه وجودی شرکت در قبال محیط‌زیست؛ به‌ویژه شناسایی هرگونه تهدید زیست‌محیطی که آنها پذیرفته‌اند. همچنین این موضوع که آیا فعالیتهای اقتصادی آنها به‌صورت بالقوه تهدیدهایی را به‌همراه دارد یا خیر؟
2- آیا شرکت به وظیفه‌ای که در قبال فعالیتش نسبت به محیط‌زیست دارد معترف است یا خیر و اینکه قصد انجام چه کاری در این خصوص دارد.
3- گزارشی از طرز تلقی راجع به توسعه انتقادی درخصوص محیط‌زیست و ارائه آن به صاحبان حق و سرمایه ارائه شود.
4- گزارشی راجع به اینکه آیا شرکت دیدگاه و نگرش تندی در قبال رابطه انسان و محیط‌زیست دارد؟
5- توضیح شفاف و روشن از اهداف اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی خودشان که چه میزان به آن رسیده‌اند و چه درجه‌ای دارد.
6- رعایت مجموعه‌ای از شاخصهای عملکرد جامع (سری زمانی) که در داخل یا خارج از کشور ابداع شده‌اند (همانند انجمن گزارشگری جهانی). موضوعاتی درخصوص آب، پسماندها، بازیافت، انرژی، آلودگی، تنوع زیستی و به‌ویژه ارائه اطلاعاتی درخصوص نگرانیها راجع به انتشار گازهای گلخانه‌ای و میزان دی‌اکسیدکربن که وارد محیط می‌شود.
7- گزارش اثبات این موضوع که به‌طور شفاف مشخص کند که رفتار منصفانه‌ای درخصوص فعالیتهای زیست‌محیطی و اجتماعی شرکت وجود دارد.
در مجموع این مقاله به موضوعهای عمده زیر می‌پردازد:
هدف اول این مقاله به ترکیب ادبیات (تاریخچه) قدیمی برای تبدیل به یک مدل به‌منظور فراهم آوردن یک توجیه نظری برای حسابداری زیست‌محیطی و گزارشگری آن کمک می‌کند؛ مقاله مورد نظر، چارچوب چندلایه‌ای نظری برای مدیریت زیست‌محیطی (جدی گرفتن خطرات زیست‌محیطی، مسئولیت‌پذیری شرکتها، تعریف رابطه جدیدی بین صنعت و محیط‌زیست، اندازه‌گیری آثار مخرب صنعت و افشای گزارش آثار مخرب) در قالب 8 منطق ارائه کرده است.
این مدل شرکتها را متعهد می‌کند که گزارشهای زیست‌محیطی خود را ارائه کنند؛ مدل تلاش می‌کند تا واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی وضعیت کنونی جهان را شناسایی کند. این مدل ویژه، به‌دنبال منحصر کردن موضوع به‌همین مدل خاص و یا انکار کردن سایر مدلهای نظری نیست. به‌هرحال این مدلی برای فرایندهای زیست‌محیطی است که می‌تواند اندازه‌گیری شود.
دومین هدف این مقاله بررسی دلایلی به‌شرح زیر از مدل نظری برای سازمانها و حسابداری است:
اول، اینکه یک ضرورت برای مدیران و حسابداران وجود دارد تا خوب عمل کنند.
دوم، ما به آزمایش یک سیستم حسابداری زیست‌محیطی برای اندازه‌گیری، دربرگرفتن و افشای آثار زیست‌محیطی شرکتها نیاز داریم.
سوم، نظامهای اندازه‌گیری پولی و غیرپولی بالقوه گوناگون باید تبیین و تعریف شوند و سرانجام سازمانها به‌صورت رسمی گزارش فعالیتهایشان را به صاحبان سرمایه ارائه کنند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مهندسی محیط زیست ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 4 بهمن 1393برچسب:, | 19:47 | نویسنده : خانم رضایی |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.